[ کودکی و نوجوانی ] ▊ من از زمانی که بچه بودم عاشق بازی بودم به خصوص بازی کامپیوتری چرا که منو از هرچی مثل نفرت عصبانیت دور میکرد به دنیا دیگه میبرد بازی که عاشقش بودم (Batman arkham) بود و بازی (Gta San) بهترین روز های عمرم با اونا گذشت انگاری شخصیت اون بازی بهتر از خانواده خودم بودن یا بهتره بگم که خانوادم بودن.
با گذشت زمان داشتن کامپیوتر و رفتن به رشته کامپیوتر علاقم بیشتر شد به دانشی که هر جایی یاد نمیدن باید مثل یه رونین خودت یاد بگیری اون چیز هک کردنه.
وقتی اولین هکم رو تونستم رو کامپیوتر هنرستانم که رمز حساب ادمین کامپیوتر بود رو دور بزنم با استفاده از متد sethc انگار دنیا رو بهم داده بودن احساس غرور میکردم یه لذتی داشت این که کمتر کسی بلده و لذت دیگش این بود نمیخواست اثبات کنی که بلدیش بلکه با انجامش میفهمیدی چه قدرتی داری و سکوت میکردی دیگران رو میدیدی.
هر چی جلوتر رفتم آدم های زیادی تو این زمینه رو دیدم مثل(Dr.cyber) یا برادرم (mmdhss) بود و افراد دیگه که باعث قوییتر شدنم شد تو این راه اکانت اینستا هک کردم با 1K دنبال کننده ولی به کسی نشون ندادم جلوتر گوشی موبایل رو یاد گرفتم چطوری بک دور بسازم با متا اسپلویت و باز به کسی نشون ندادم هک پورتال دانشگاه که دلیلشم عصبانیتم از استادا بود و باز نشون ندادم تا حدودی و خیلی چیز های دیگه اما لذت تمام این ها تو این که به کسی نشون نمیدادی بلدیش ! اطرافیانت مثل احمق ها فکر میکردن چیزی بلد نیستی اما میتونستی به راحتی تمام راز هاشون رو بدونی حالا این قدرت نیست ؟
اما بعد فهمیدم این ادما و من خلق شدیم تا تعداد کمی ازمون به درجه انسانیت برسه این ادما همون ربات های ماتریکس هستن تا سر راهت قرار بگیرن تا تو رو از رسیدن به خود واقعیت یه فرکانس یه انرژی نامیرا پاک بگیرن باید نادیده بگیریشون ازشون ردبشی و به یه استاد (sifu) تبدیل بشی کسی که همیشه تمرکز داره توی همه حالت ها و افکارش منفی نیست یا گاهی مثبت بلکه همیشه بدون تغییر مثبت میمونه (Observer) !!!

[ جوانی ] ▊ من بیدار شدم ! خود واقعیم رو پیدا کردم بدون خشم بدون درد بدون عصبانیت بخشی از یه چیز بزرگ بودم و اون بخش بزرگ بود هر جا میرفت هر چیزی رو درک میکرد شاد بود پر از انرژی بود اون خودم بودم خود واقعیم ! دیگه عصبانیتم مانع تمرکزم نمیشد من متمرکز بودم روی کارم پس رشت کردم چیزی که دیگران نمیخوان هیچ کس حتی بدنت این که خودت رو پیدا کنی ! و Bad Gateway بیدار شد و تبدیل به یک observer شدم.

[ جمع بندی ] ▊ خلاصه کلام آزاد باشید تمرین کنید متمرکز بشید خود واقعیتون رو تو جسم پیدا کنید اجازه ندید که جسمتون که کد نویسی شده(ضمیر ناخودآگاه و مغز) کنترل روحتون رو بگیره تمرین کنید بعضی چیز هارو از زندگی تون حذف کنید چیز های به ظاهر درست رو مثل رسانه اخبار دوست فامیل اعضای خانواد که همیشه به ترس گناه و عصبانیت شما شدت میدن اون وقت میبینید حذف کردن ترس نداره و بدون اون ها شما بزرگین خود واقعیتون هستین ! و تمرین کنید از داشته هاتون شکر گذاری کردن. امید وارم مسیر زندگی من کمکی به هم نوع های خودم انسان های بیدار کرده باشه و در آخر برای تمام انسان های بیدار و نیکوکار سلامتی و شادی و نعمت از خالق خودمان خدای یکتا و بی همتا خواستارم.BG